English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4872 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
cast away U رانده
driven U رانده
outcast U رانده
outcasts U رانده
castway U رانده
repressed U واپس رانده
driven U رانده شده
redezvous U رانده وو محل ملاقات
gone away U رانده شده از پناهگاه
overblown U رانده شده دراثرباد
interned U رانده شده ازکشور دیگر
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
retort residue U ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing U پس مانده ابکشی پس مانده
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
subsequently <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
consequently <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
catch U مانوردادن روی موج و رانده شدن موج سواربطرف ساحل
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
hither U به اینجا
hither U اینجا
where U اینجا
hitherto U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
thus far U تا اینجا
here U در اینجا
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
i am a stranger here U من اینجا غریبم
passim U اینجا وانجا
here and there U اینجا انجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
up and down U اینجا وانجا
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
no one is here U هیچکس اینجا نیست
here lies U در اینجا دفن است
hereon U در این مورد در اینجا
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
what is your business here U کار شما اینجا چیست
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
tailling U پس مانده
recrement U پس مانده
fag ends U ته مانده
recrementitious U پس مانده
fag end U ته مانده
remanence U مانده
remanent U پس مانده
deposit U پس مانده
residve U پس مانده
played out U مانده
draff U پس مانده
tailing U پس مانده
refusing U پس مانده
refuses U پس مانده
refused U پس مانده
refuse U پس مانده
balance U مانده
wearied U مانده
riffraff U ته مانده
wearies U مانده
weary U مانده
leavings U ته مانده
leavings U پس مانده
balances U مانده
deposits U پس مانده
dross U پس مانده
forwearied U مانده
forworn U مانده
residue U پس مانده
residue U مانده
residue U ته مانده
knub U پس مانده
residues U پس مانده
dreg U پس مانده
residues U مانده
residues U ته مانده
loose ends U ته مانده
loose end U ته مانده
leftover U پس مانده
orts U پس مانده
residual U مانده
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1میخواهم برای اینجا مفید باشم
1coffee table conversation piece
1cartridge
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1I am here to assess your level of functioning
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com